زمستان و زندانِ طبیعی هزارستان

ساخت وبلاگ

هزارهها طی سالیان متمادی زیر سلطهی حکومتهای زیستهاند که عمدتاً این گروه قومی را از حقوق طبیعی و انسانیشان محروم ساختهاند. در کنار این محرومیت، هزاره بودن جرم و دشنام بود، تحقیر اجتماعی بود و فیگور سیاسی، اما این تبعیض و ستم علیه هزارهها در ادوار مختلف تاریخ افغانستان صورت گرفتهاند و تا اکنون ادامه دارد.

 بامیان بهعنوان مرکز سیاسی هزارهها و هویت فرهنگی کشور، در حقیقت نمادِ محرومیت، مظلومیت و بیچارگی در سرزمین نابرابریها و بیعدالتیهاست. کسی گونههای ترکیده یک بامیانی را نمیبیند، کسی از سرمای مغارههای بامیان در فصل زمستان خبری ندارد که از سردی و سرما چه دردی میکشند و چه زخم را بر سینه حمل میکنند. ضجه و نالههایشان تنها در مغارههای کوه طنین میافگنند و تنها تن زخمی و تکهتکه شدهای شهمامه و صلصال را ویرانتر میکنند، اما مسئولین آن خم به ابرو نمیآورند.

حزب وحدت اسلامی افغانستان که تأثیرگذارترین جریانهای سیاسی مردم هزاره بود، در شهر باستانی و تاریخی بامیان پایهگذاری شد. مزاری بهعنوان هویت سیاسی هزارهها رهبر این جریان سیاسی بود که به شکوه و غرور بامیان افزوده بود. از غرور مزاری کوه بابا در خود میبالید و میدرخشید. بودا بهعنوان نماد تاریخِ تمدن و «شاهکار» دست بشر در بامیان ساختهشده بود. شهرهای تاریخی غلغله و ضحاک در بامیان قراردادند که توجه تمام گردشگران جهان به خود به جلب کرده است. اما اکنونکه فصل زمستان از راه میرسد، این شهر تاریخی و توریستی برق ندارد تا نور و گرمایی در مغارههای سرد و تاریک بامیان به آر مغان بیاورد.

 بعد از مزاری، محمد کریم خلیلی (محمدکاظم) مقاومت مردم هزاره را در برابر طالبان از بامیان آغاز کرد، بامیان «امپراتوری کوچک» خلیلی بود، آقای خلیلی اکتوادای یک قدرت بلامنازع را در سطح کشور درمیآورد، اما مقاومت به رهبری خیلی منجر به سقوط بامیان و شکست هزارهها گردید که درنتیجه تندیس بودا به دست طالبان ویران گردید که خون زخمهای بودا تا اکنون از مژههای بامیان جاری میگردد.

پس از برچیده شدن نظام سیاه طالبانی و روی کار آمدن فصل جدید در افغانستان، کریم خلیلی از بامیان وارد تعاملات سیاسی با حامدکرزی و حامیان بینالمللیاش گردید، خلیلی از فرازشانههای زخمخوردهی مردم بامیان به کرسی معاونت دوم ریاست جمهوری تکیه زد و با کاراون پیروز همراه گردید، اما اولین کار خلیلی فراموش کردن و به انزوا کشاندن بامیان بود. خلیلی تا زمانِ از بامیان یاد نکرد که از جوکی قدرت کنار زده شد و به انزوای سیاسی کشیده شد، اکنون باز خلیلی به یاد ویرانههای بامیان افتاده که چندی قبل یک سفر تشریفاتی و کمپاینی به ولایت بامیان داشت.

خلیلی مردم بامیان را در وضعیت دید که هنوز از ابتداییترین امکانات زندگی برخوردار نیست، تنها هتل مجلل برادرش به چشمش خورد که همچون پینههای نچسب بر صورت بامیان آویزان شده و رنگ و رُخ تاریخی و باستانی بامیان را از بین برده است.

باوجود که بامیان هویت فرهنگی افغانستان در جهان است، اما سنگ-سنگ این شهر حکایت از محرومیت و فراموشی چند قرنه دارد، تبعیض حاکم بر زندگی هزارهها از سوی حکومت مرکزی و بیکارگی نخبگان سیاسی هزارهها هرروز هویدا و آشکارتر میگردد. رهبران هزاره، فقط در ایام انتخابات و بعضاً هم در هنگام سفرهای سیاحتیشان به سراغ بامیان میآیند. چند روز اطراف بودا را چکر میزنند، سری به «پارک ملی بند امیر» میزنند، عیش و عشرت میکنند، عکسهای شیکوشوخ فیسبوکی میگیرند، سپس با چند وعده چربوگرم بامیان را بهقصد کابل ترک میکنند، و خاطرات سفر بامیان را برای همیشه به زبالهدان فراموشی میسپارند.

 در کنار اینهمه نابرابریهای و بیعدالتیهای اجتماعی-سیاسی که بالای بامیان بهطور خاص و هزارستان بهصورت کل اعمال میگردد، طبیعت نیز با این مردم بیرحم و خشن بوده و هست که اکثر باشندگان «سرزمین محرومان» را در کام مرگ و نابودی کشاندهاند، خصوصاً فصل زمستان بیشترین قربانی را از مردم بامیان و هزارستان میگیرند. یکی از شعارهای جذاب و گیرای «تیم تحول و تداوم» از بین بردن زندان جغرافیایی هزارستان بود که تا اکنون جامه عمل نپوشیده است.

آهستهآهسته فصل زمستان از راه میرسد؛ با فرارسیدن این فصل هوای بامیان سرد میشود، کوهها و درههای هزارستان را برف و طوفان تسخیر میکند، و همهجا به طرز وحشتناک سرد میشود. زمستان، فصلِ آفتهای طبیعی در هزارستان است که تدابیر لازم را برای جلوگیری از چالشهای سرمای طاقتفرسا، بسته شدن راههای مواصلاتی به ولایات ولسوالیهای آن، نبود سوخت و مواد غذایی نیاز دارند.

 اما نبود امکانات ابتدایی زندگی، غیرمعیاری بودن و خامه بودن راههای مواصلاتی هزارستان که در سالهای قبل، منتج به رخدادهای بیشماری گردید. سرما، برف کوچ، بند ماندن موترها در بین راه در اثر شدت طوفان و برف زندگی صدها نفر را گرفتهاند و خواهند گرفت، کوتلهای مرتفع و بلند چون شاتو، قوناق، صد برگ، حاجی یعقوب، حاجی گگ، ونَی، اغضرات که هزارستان را با مرکز کشور وصل میکنند، در فصل زمستان بیشترین تلفات را بالای مسافرین وارد کرده است. امیدواریم که در زمستان پیش رو چنین مشکلات رخ نداده و حکومت تدابیر لازم را اتخاذ نمایند.

این نوشته ام، در هفته نامه جاده ابریشم نشر شده است

(http://www.jadehabresham.com/news/artical_details/382)

جدال سنت و مدرنیته در افغانستان...
ما را در سایت جدال سنت و مدرنیته در افغانستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sakhihalamis بازدید : 248 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1396 ساعت: 13:12