خمینی؛ رهبر آزادی خواه یا دشمن تغییر؟

ساخت وبلاگ

Image may contain: 1 person, beard, hat and closeup

یک: انقلاب اسلامی ایران، یکی از انقلاب های جالب در تاریخ کشور های شرقی است. این انقلاب با حمایت مستقیم امریکا و به هدف نابودی کمونیسم به پیروزی رسید. خمینی و یاران اش، مهره های وفادار به امریکا و امپریالیسم سرمایه داری بودند. آنها از امریکایی ها دستور می گرفتند و با تظاهر به اسلام؛ ایران را از دست «حزب توده» ربودند. اگر جهادی های افغانی در افغانستان و لشکریان خمینی در ایران و همین طور مخالفان سیاسی خانواده بوتو در پاکستان سر بر نمی آوردند؛ امروز اثری از نظام سرمایه داری در دنیا نبود. غول کمونیسم می رفت که حلقوم اژده های سرمایه داری را پاره کند، و وارد نبرد رو-در رو با مدافعان نظام سرمایه داری در آب های بحر هند شود. اما، امریکا با یک طرح پیش گیرانه؛ قبل از وقوع جنگ، جلو حمله کمونیسم را گرفت.

برای اینکه، جلو نبرد رو-در رو را گرفت. یگانه سپر دفاعی در برابر بلوک‌شرق؛ ملاها و باور های مذهبی بودند. بدین سان، امریکایی ها، به ملاها سلاح دادند تا در مقابل کمونیسم بجنگند. چندی پیش، سایت ویکی لیکس مطلبی را افشا نمود که نشان می داد؛ خمینی با حمایت مستقیم امریکا وارد جنگ با حکومت شاه در ایران شده بود‌. پیش از انقلاب همه به یاد دارند؛ ملاهایی که امروز هر کدام یک رهبر معظم است، برخی های شان نان خوردن را هم نداشتند. اما، امروز در کاخ هایی زندگی می کنند که به «دارالخلافه دمشق» و قصرهای افسانوی شاهان ساسانی ایران می مانند. به راستی، این همه پول های باد-آورده از کجا به دست آمده؟ این همه موتر های ضد مرمی از کجا وارد کشور هایی اسلامی شده است؟

دو: خمینی، «اسلام بدون مرز» و «حکومت اسلامی» را شعار خود قرار داده بود. اما چندین سال با عراق، که یک کشور مسلمان بود و بزرگ ترین حوزه علمیه مذهب شیعه یعنی «حوزه علمیه نجف» نیز در آن قرار دارد، بخاطر مرز جنگید. حکومت اسلامی خمینی هم چندان انسانی نبود. خمینی در زیر پرچم اسلام، زندانیانی را اعدام کرد که هیچ گناه کبیره ای را مرتکب نشده بودند. جنایت و کشتار خمینی در ایران به حدی اوج گرفته بود که مقدس اردبیلی و آیت الله منتظری مجبور شدند؛ وی را با شدید ترین الفاظ مخاطب قرار دهند. باری، آیت الله منتظری گفته بود: «جنایت ها و شکنجه های که در زندان حکومت اسلامی جریان دارد در زندان های دوران شاهی نبود. حتی به دختران تجاوز صورت گرفته و بی حیثیت شده است». حکومت اسلامی خمینی بر ارزش های والای انسانی چون «دموکراسی»، «آزادی, بیان» و... در ایران نقطه پایان گذاشت. خمینی مسلمان در عصر حکومت شاه، اجازه انتقاد از نظام را داشت. ولی اکنون، و در زیر پرچم خامنه ای وارث تاج و تخت خمینی؛, هیچ ایرانی ای حق ندارد بر علیه نظام ولایت مطلقه ی فقیه حرف بزند.

ده ها روشنفکر ایرانی در تبعید و در خارج از مرز های ایران به سر می برد. کریم سروش، اکنون در امریکا است. هیچ نویسنده ای، اجازه ندارد بر علیه جنایت های ولی فقیه بنویسد یا از سیاست های اشتباه ولی فقیه انتقاد کند. ولی فقیه، خدای مطلق و دکتاتور مستبد در ایران است. پس، وقتی حکومت خمینی در ایران برای مردم ایران؛ سعادت و خوش بختی به ارمغان آورده نتواند، برای ما افغانی ها که سال ها در اردوگاه های فاشیستی تل سیاه و سفید سنگ و ده ها نقطه خاک‌ اسلامی ایران تحقیر شده ایم؛ عدالت و انسانیت خواهد بخشید؟ آیا جفا به آزادی, و عدالت نخواهد بود که خمینی و سایر دستگاه جلاد ولی فقیه را در ردیف کسانی چون ماندلا و مارتین لوتر-کینگ قرار دهیم؟

سه: مزاری، یکی از حامیان پر-و-پا قرص خمینی و انقلاب اسلامی ایران بود. وی در تکالیف مذهبی اش نیز از آیت الله خمینی پیروی می کرد. چند بار با خمینی از نزدیک ملاقات کرده بود. عشق مزاری نسبت به خمینی به حدی بود؛ که یک بار در مرز ایران به خاطر حمل کتاب های سید روح الله موسوی خمینی توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده بود.

بصیر احمد دولت آبادی در دو اثر تاریخی اش؛ «هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت» و «مزاری؛ ماندگار ترین تلاش در تاریخ هزاره های افغانستان»، با اسناد معتبر و به شکل حرفه ای آشکار نموده است، که مزاری عملا برای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تلاش می کرد. طرح چنین بوده است که پس از پیروزی انقلابیون در ایران؛ همه با هم بد‌ون در نظر داشت رنگ و پوست و تبار برای آزادی, افغانستان کمر همت ببندند. این طرح اما پس از پیروزی لشکریان خمینی در ایران؛ عملی نشد. ایرانی ها، عملا نقش مزاری را انکار کردند. خمینی ای که خود را نماینده امام دوازدهم شیعه و مرجع تقلید شیعیان جهان قلمداد می کرد؛ بیش از پیش موجبات بد-بختی مردم افغانستان را فراهم کرد. زمانی که در غرب کابل تمام تسلیحات جنگی مزاری و حزب اش تمام شد؛ وارثان تاج و تخت خمینی دست او را نگرفتند و هزاره های مقلد آیت الله خمینی در زیر رگبار های شورای نظار جان دادند. به همان اندازه که شورای نظار و طالبان در شهادت مزاری دست دارد؛ ایران نیز بی نقش نیست.

چهار: افغانستانی ها به صورت کل و هزاره ها به صورت خاص؛ با عناوین «بربری» و «افغانی» در کوچه-پس کوچه های ایران خمینی تحقیر می شود. مردم ما در دشت های سوزان تفتان و زاهدان، جهنم آخرت را در دنیا تجربه کردند. همین طور، ایران یکی از حامیان گروه طالبان نیز است. حکمتیار، چندین سال تحت نظارت مستقیم خامنه ای در تهران زندگی کرده است. بسیاری از کشتار های سیستماتیک هزاره ها، کار ایران است. بنابر-این، وقتی ایرانی ها ما را حتا انسان نشمارند؛ با کدام منطق بیاییم در وصف خمینی جلاد شعر بسراییم؟ به راستی، انقلاب خمینی به جای اینکه؛ «اسوه تمام انقلاب های تاریخ» باشد؛ «شین انسانیت» نیست؟

جدال سنت و مدرنیته در افغانستان...
ما را در سایت جدال سنت و مدرنیته در افغانستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sakhihalamis بازدید : 213 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:42