افشار روایت دیگری ازتداوم فاجعه برهزاره ؛

ساخت وبلاگ

برخی از براداران تاجیک ما که بیشتر با شورای نظار همسویی دارند از ما می پرسند که : " هزاره ها در طول تاریخ 120 سال آخر، پیوسته از سوی حاکمان پشتون تبا ر قتل عام ، زندانی ، تبعید وکله منارشده اند ، چرا حادثه افشار را اینقدربرجسته میکنند؟ " رقم خوردن فاجعه افشار توسط شورای نظار به همکاری سیاف ، سبب میشود که هزاره ها با تمام توان همه ساله ابعاد این فاجعه را برجسته تراز گذشته به این دلیل وارد اذهان جمعی مردم افغانستان نمایند که شورای نظار مدعی شکستاندن انحصار واستبداد تاریخی حاکمیت های شوونیستی در افغانستان بودند.اما فاجعه خونین افشارثابت کردکه چنین ادعایی ازریشه کذایی وقلابی بوده ووقت نوبت قدرت شورای نظار تاجیک تبار رسید ، نه تنها مشارکت هزاره ها رادر بدنه قدرت منتفی اعلان کردند ، بلکه از زمین وهوا غرب کابل مقر شهید مزاری وحزب وحدت را با وحشیا نه ترین شیوه با راکت وخمپاره، بمباردمان کردند. تاریخ نشان داد که ادعای همسویی جوامع محروم افغانستان ( تاجیک ، هزاره وازبیک ) نزد شورای نظار، فقط یک فیشن ساسی بیش نبوده ودرعمل هزاره ستیزی در محوراستراتژی اقتدار مندان تاجیک قرار داشته ودارند. این سخن مسعودهنوزدرگوشها طنین انداز است که :هزاره را شریک قدرت سیاسی نسازید وتنها ریسمان جوالی گری اش را چند متر درازنمایید. ویا اینکه صدای وی از بی بی سی بلند گردید که در مخابره خود از فراز کوه تلویزیون گفت که : " من مصروف جنگ با هزاره ها هستم ."
لذا یاد آوری فاجعه افشار دو ویژگی خاص خودرا دارد که هزاره ها بدان می پردازد :
1 - یادی ازقربا نیان این فاجعه که با رنگ خون شان " گل آغا " یادگار خودرا بر دیوار افشارنوشت.
2 - عبرت آموزی به همه تاجیکان وبخصوص آنهاییکه در این شبها وروزهای دشوار "جنگ قدرت " از سر ناگزیری دم ازاتحاد تبا ر های تحت ستم میزنند.
اما به باور من، هنوز درسهای فاجعه افشار فرا گرفته نشده است وهزاره ستیزی همانگونه که در محور رویکردهای شوونیزم قرار دارد، دوستان اقتدار مند تاجیک ما نیز هنوزاین دور باطل را از دستور کار شان خارج نکرده اند. پس از سقوط طالبان درطی سالهای حاکمیت کرزی، تلاش برادران مقتدر تاجیک ما در این بوده است که به شیوه های گوناگون سدی در برابر اقتدار سیاسی هزاره ایجاد نمایند واز کنفرانس بن تا حالا، هزاره ها در بدنه قردت 2 درصد هم نقش مشارکتی نداشته اند. در حالیکه در همه این سالها قدرت میان پشتون ها وتاجیک ها تقسیم گردیده وهزاره وازبیک به رغم داشتن بانک های رای در حاشیه سیاست افغانستان جا خوش کرده اند. حتی استاد عطا که اکنون مدعی رهبری اپوزیسیون، تا فروپاشی دولت وحدت ملی است، به ندرت نا می از هزاره ها وازبیک هارا برزبان می آورد. این نادیده انگاری نشان میدهد که برادران تاجیک ما هنوز ازافشاردرسی نگرفته اند وگاهی از برجسته شدن این فاجعه گلایه هم دارند. به باورمن فاجعه افشار باید برازنده تر از گذشته تجلیل گردد وبرای تاجیک ها وجوامع محروم افغانستان این پیام داده شود، وقتی ما بجان می افتیم ، شوونیزم سلطه اش نیرومند تر گردیده و نفاق ما شمشیر قبیله را بران تر وتیزتر برای بریدن گلوی ما میسازد. تا ریخ نشان داد که اگرما فاجعه های چون افشار را برهمدیگر تحمیل کنیم، راه را برای خلق فاجعه های جدید برای " تمامیت خواهان " بازمیکنیم. از افشارباید درس وعبرت تاریخی بگیریم.

نوشته از: علی تقوایی

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۶ساعت 11:16&nbsp توسط غلام سخی حلامیس  | 

جدال سنت و مدرنیته در افغانستان...
ما را در سایت جدال سنت و مدرنیته در افغانستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sakhihalamis بازدید : 240 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1396 ساعت: 13:12